- گام گذاردن
- قدم گذاشتن، گام نهادن
معنی گام گذاردن - جستجوی لغت در جدول جو
- گام گذاردن
- قدم گذاشتن گام نهادن: درفش منوچهر چون دید سام پیاده شد از اسپ و بگذارد گام
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گشاده گذاشتن گشوده گذاشتن
قدم گذاشتن، گام نهادن
گشاده گذاشتن، گشوده گذاشتن، واگذاشتن، باز گذاشتن
کنایه از راه رفتن و پا گذاشتن در جایی، قدم نهادن
گام نهادن پا نهادن پیش رفتن پا گذاشتن، راه رفتن پیش رفتن
باسانی و جلدی نیکی کارها را انجام دادن کار بری کردن، توضیح با} کار گزاران {اشتباه نشود، کار گذاشتن
قدم گذاشتن گام نهادن: درفش منوچهر چون دید سام پیاده شد از اسپ و بگذارد گام
از روی حساب گام زدن با حتیاط قدم برداشتن
جشن نام گذاران. مراسمی که برای نام گذاری نوزاد برپا کنند
جا گذاشتن، به جا نهادن، قرار دادن، چیزی را در جایی گذاشتن